انگیزه نویسنده ناصرروئین فرد.7/90
بنام خدا
انگیزه؛
معیارهایی که درسلامت انسان نقش ساز است :
1) به لحاظ روانی دارای روانی شاد باشد
2) به لحاظ جسمی فاقد بیماری باشد
3) به لحاظ اقتصادی مولد"تولید کننده"
4) به لحاظ اجتماعی فعال"اکتیو در تمام امورها"
5) به لحاظ فرهنگی مسؤلیت پذیر"دلسوز،مهربان ،درد انسان،درد انسان متعالی، تنهایی و عشق است"
6) و به لحاظ سیاسی آگاه باشد.
معیارهای عدالت اجتماعی برای پیش برد جامعه بسوی توسعه پایدار :
1) درک انسانهای ضعیف که به لحاظ های روانی، جسمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی صدمه دیده اند." درد انسان، درد انسان متعالی، تنهایی و عشق است "
در این ارتباط بایستی به این نکته بسیار مهم اشاره شود که بی ربط به موضوع نیست و روزنه ای برای ایجاد انگیزه وجود دارد، رئیس جمهور ایران در سال 1389 در سازمان ملل رو در روی کشور های ابر قدرت با اشاره این موضوع که کشورهای جهان سوم که به لحاظ اقتصادی، صنعت و علوم های گوناگون و... به شما نمی رسند، اینان چشم شان به شماهاست اگر امروز در این جهان پهناوری که همه امکانات رفاهی در دستان شماست روی گردان از کشورهای جهان سوم باشید پس آنها چه باید بکنند!؟ آیا راهی جزء این هست که بدون توجه شما برمشکلات شان وجود دارد، خواهشمند است در این چنین وضعیت، آشفته کشورهای جهان سوم به کمک شما نیازمند هستند درک شان کنید، در غیر اینصورت معنای واقعی انسان بودن" هیچ"ی است .
احترام گذاشتن به حقوق همنوع خود و رعایت حقوق آنها "حق الناس" که خداوند در قرآن کریم یادآور آن شده است با این مطلب که من از حق خودم می گذرم اما از حق بنده هایم که درحقوق شان کوتاهی و ظلم شده است نمی توا نم بگذرم، پس بنابراین در هر اداره، سازمان و نهادهای دیگر در وهله اول تنها چیزی که ایجاد انگیزه در کارکنان می گردد عدالت اندیشی است با این توضیح اگر کسی در سازمانی با استفاده از ماسک های پول ساز و همه چیزهایی که به منافع وی سودسازی داشته باشد با خدعه گری وخباثت در خدشه وارد کردن به حقوق دیگران همه چیز را از آن خود می کند.
تقوی و پرهیزکاری؛ موجب گسترش عدالت اجتماعی در جامعه می شود و راه را هموار می کند که همه چیز شکل و قالب حقیقی به خود بگیرد همه مسؤلین و نافذ در امور انسانها باید بدانند آنان که شرف ملی گرایی را در گوشت، پوست و خون خود گنجانیده اند برای تحقق آن یعنی آرمانی که مسبب در :
1) انجام دستورات خدا "من از حق خود می گذرم ولی از حقوق بنده هایم نه" .
2) راضی بودن خلق خدا که این خود از همه مهم تر، و قابل تحسین است (به نظر شما چرا کسی آنجوری که باید " شایستگی " داشته باشند کارکنان سازمان ها و... مسئول ما فوق خود را قابل اعتماد نمی داند، در این زمینه ترس و وحشت کارکنان آزادی بیان را ندارد و می ترسد از حقوق که خود به جهت های گوناگون پایمال شده است دفاع داشته باشد. در استانی دور خدمت داشتم ، رئیس شبکه بهداشت ودرمان دیکتاتور بود درآنجا برخی مسائل هست که اجازه بر خود نمی بینم که هویت وی را فاش نمایم چون آقایانی هستند که با ابراز مطا لب که نشان حقیقت است برای آنها صد درصد خوشایند نباشد آن بقیه خصلت هایی که در وی بود را استتار می نما یم . خلا صه، عرضی که داشتم بیان می نما یم، به این صورت است که، مسؤلین هر واحد اضافه کار کارمندان را می نوشتند و به رئیس شبکه برای اقدام نهایی می دادند ایشان هم از اضافه کاری که" حقش" بود را خط می کشید یادتان نرود که در ابتدای همین پاراگراف عرض نمودم که به لحاظ روانشناسی وی دیکتاتور بود و کارکنان حتی اجازه نفس کشیدن را نداشتند که بماند کجا بود!؟ که جرات داشته باشند از حقوق خود دفاع کنند، از آنجایی که کار خداوند است که ایدئولوژی باطل و غیر باور در چارت جامعه اسلا می بلا خص جامعه ایران که خون انسان های پاک بر زمین ریخته شد برای از بین بردن ظلم و بی عدالتی ها و آنان که به منافع خودشان می اندیشند و بس آشکار می گردد ، و بطور واقعی چنین شد، در اتاق آقای رئیس بودم برای پاراف نامه ها، 3 نفر از آقایان پزشک در حضور وی بودند که داشتند صحبت می نمودند و من کنار آنها نشستم برای بررسی پرونده نانوائی که در شرف تعطیلی بود سخنان خودم را ارائه دادم که در همین راستا مسؤل واحدی آمد و اظهار نمود که برای آقایی اضافه کار نوشتم در این ارتباط بنده خدا اعتراض هم ننموده است، ولی جناب آقای رئیس اضافه کاری که برایش در نظر گرفته شده است به نظر من حقش بوده است و در این بابت به میزان 50 درصد اضافه کارش را خط کشیده اید، چرا ؟! رئیس مرکز، رو به دکتر نمود و گفت؛ من به این شیوه ای که شما آمده ائید و از وی دفاع می نمائید قبول ندارم،ایشان اگر در حق وی ظلمی شده است و اگر واقعا حق وی باشد خودش می آید و از حق خودش دفاع می کند و آن وقت و زمان است که به وی پاسخ خواهم داد، باز دکتر از پاسخی که به وی داد برایش غیر ممکن بود و چنین گفت؛ اگر به همین صورت باشد موجب سلب انگیزه کار کارمند می شود و این کارمندی که من می بینم با چه روحیه وصداقت و از طرفی اضافه کاری که داده می شود برابر کاری که انجامش می دهد در نظر گرفته شده است در این ارتباط رئیس مسئله را چنین مطرح نمود دریک جمله خیلی کوتاه وی عرض نمودند در این خصوص شما خودتان را درگیر نکنید با این توضیح اگر کسی که من اضافه کار آنها را کم نمودم اگر واقعا "حق" ش باشد خود کارمند برای دفاعیه حضور پیدا می کند من باعجله عرض نمودم و آن این بود که جناب آقای ...اگر کسی جرات نداشته باشد که بیاید و از حقوق خود دفاع نماید و یا این که رو نداشته باشد برای دفاعیه خود،آن وقت تکلیف چیست ؟! من خیلی ها را می شنا سم که نمی توانند چنین باشند .آقای رئیس نیش خنده ای زد و بحث را عوض نمود.
به نظر شما چه باید کرد؟! در برابر چنین قدرت های پوشالی که بینش های باطل دارند و از طرفی انسان های ضعیف و مظلومی که نمی توانند از "حقوق"شان دفاع نمایند تنها راه برای مجازات چنین شخصیت های رانده شده از خانه خدا آنها را به بهترین و عادل ترین مقام خالق یکتا که نظام بخش به جهان هستی است سپرده شود که به معنی واقعی کلمه بهترین منتقم گیرنده از انسان های ناپاک که در شناخت خدا، شناخت خود و بندهای خدا عقیم مانده اند است .
3)بلند اندیشی "فکر بلند " ؛ همه کارکنان در انجام امورات کار برای قضاوت های خداپسندانه که در برد کار آنها درآینده شان خدشه وارد نکند، برای رسیدن به توسعه پایدار و ارتقای میهن در هر رسته و حرفه سعی و تلاش انسان دوستانه اهمیت دادن به خواسته هایی که کارکنان دارند و در مشکلات انتظار دارند که دلسوز و مهربان در مسؤلیت پذیری" تک تک "مان رغم بخورد بهترین نگاه است که جامعه را از "عدم " به" شدن" می رساند و چنین است که باید التیام بخش زخم ها و جراحت های آنان باشیم. یکی از همکاران به حضورم آمد و ابراز خستگی از کار و زندگی ودلسردی در وظایف و کار محوله نمود، خلاصه سخن که این فرد بسیار بسیار کارمند خسته ناپذیر درکار خود بود تعریف نمود که 15سال در این سیستم با عزت و بدون هیچ گونه خیانت در امورات محوله ، حال می فهمم که من در این مدت به این سیتم خدمت صادقانه نموده که فقط خدا خودش آگاه به آن است و بس ، ادامه این که دارم برای دخترم جهاز درست می کنم از سیستم تقاضای کمک نمودم هیچ اهمیتی بهم ندادند تا این که با بدبختی تمام از صندوق ها با بهره و سود زیاد "ربا " تقاضا ی وام نمودم اما در برو ها و جنگ و جدال ها 2نفر ضامن میخواهد ومن گفتم ؛این که مشکل ندارد من ضمانت می کنم ،دیدم با خوشحالی مرا در آغوش گرفت ،و عرض نمود من هم اکنون 3ماه است که از همکارانی که 15 سال است با همدیگر در یک سنگر و در یک جبهه داریم کار می کنیم واز طرفی همه می دانند که وضعیت مالی خوب برخوردار نیستم و باز از طرف دیگر مطلع این موضوع هستند که دامادم برایم پیک فرستاده که اگر چنانچه جهازیه برای دخترت درست نکنی دخترت را طلاق خواهم داد. همکارمن ! در این مدت 2سال خدا میداند که بر من چه گذشت ؟! همین قدر می دانم که از شمر ذوالجوشن بدتر و بی رحم تر بودند تا قیامت از آنان متنفر هستم و همیشه با خدا حرف و کلامم این است که آیا ارزش های انسان به پول و مقام است !؟ خدایا اینان چه فکری دارند و به چه چیز می اندیشند ؟! ، و من دستی بر "پشت" ش زدم و به وی گفتم؛ ای رفیق! در قرآن کریم مطالعه نمودم که خداوند فرموده است؛ "در برابر"اعمال " ی که انسان ها روزانه انجام می دهند یک روز صبر خدا در برابر همه اعمال درد آوری که انجامش می دهند بسیار خشن و منزجر کننده است، برابر هزار سال عمر انسان است و این کلام خدا ست که انسان را به تقوی و پرهیز کاری سفارش می کند و به پیشه نمودن صبر در برابر چنین انسانهایی که "عقل" شان گرد شده است "آنها صم، بکم، عمی، فهم لا یرجعمون،آنها کر و گنگ و کورند و از ضلا لت خود بر نمی گردند." گرد شدن عقل انسان یعنی این. فقط صبر،صبر و صبر همکار عزیز! همه انسان هایی که رعایت حقوق مردم را نمی کنند جفا می کنند ادای انسان های تازه به دوران رسیده را درمی آورند تا اینکه بهش بگویند بارک الله....
بنابراین نتیجه حاصل از موضوع اینست که احترام کارمند را نگه نداشتن تبعیض قائل شدن بین همکاران در این ارتباط صحبت زیاد است اختلا فات طبقاتی جامعه را نه تنها بسوی پیشرفت و توسعه هدایت نمی کند، بلکه جامعه را بسوی گنداب و کثافات می کشاند و این برای یک کشوری که می گویند با خون شهیدان خاکش را آبیاری نموده اند اگر چنانچه در حقوق کارمند ضعیف ظلم و جفا گردد و در برابر هر گونه مشکلات وی را کمک نکردن و درک نکردن می تواند ضربه جبران ناپذیر به جامعه وارد خواهد شد. و این خود درد بزرگی است. و این است که آن اندیشمند در تمام دردها و گرفتاریها با "مردم" ش احساس هم دردی دارد و می کند و او چنین می نویسد و"نقل"ش می نماید که آن هنگام که در دانشگاه بودیم با انواع و اقسام تیپ آدم ها برخورد اجتماعی داشتم و آنها را با ایدئولوژی های رنگارنگی که داشتند شناختم واینها بودند که به من انگیزه فکر کردن دادند،ا نگیزه ای که می تواند انسان را دگرگون کند، انگیزه ای که میشود با آن خود را بهتر شناخت، بیشتر و بهتر از فرداها به انساها و به همنوعان مهر ورزید و به معنی واقعی کلمه به سوره "مدثر" به انسان، به انسان متعالی بیندیشیم، تا به انسان متعالی در دردها و تنهائی ها، عشق ورزید، کلمه" متعالی " یک کلمه بسیار بزرگ و مقدس است که فقط مخصوص به خداست و چون انسان های دردمند و مظلوم که مورد تاخت و تاز عده ای از حیوانات درنده و"فاشیست" قرار گرفته اند، در برابر همه این زوزگوئی ها مورد تهاجم خصم بوده اند ولی آنها تحت هیچ گونه شرایط زمانی تقوی و پرهیزکاری را اساس پیروزی و موفقیت خود دانسته و هیچ وقت از راه و صراط مستقیمی که راه حق است، راه پیامبران است ، راه امامان معصوم و انصار و اصحاب پیامبران و امامان محک خورده اند از آن راه هایی که راه حق بوده بسوی باطل از این مسیر خارج نشده اند و این همان لقب متعالی که فقط به خدای بزرگ تعلق دارد به چنین انسانهای با شهامت، آزاد اندیش و دارای تقوی وپرهیز کاری لقب گرفته شده است چنین است که گفته می شود "انسان متعالی" ،
در آن هنگام که دانشجو بودیم می دیدم که تیپ آدم ها تک به تک سر بر شانه های همدیگر گذاشته اند و برای انسان های بی دفاع و مظلوم که به سبب عقیم بودن در فقر به لحاظ روانی پژمرده اند و به لحاظ اقتصادی نه سرمایه ای و نه منبع درآمدی که با آن بتوانند کاری کنند،و به لحاظ اجتماعی که با آن بتوانند فعالیت های علمی و... نمایند، و به لحاظ فرهنگی کسی را نه می یابند که از نظر عاطفی و مهر ورزی احساسی داشته باشند تا باز بتوانند به وسیله آن حس مسؤلیت پذیری خود را به مردم نشان دهند و آن را عملی نمایند. و همچنین در جامعه ای که قرار گرفته اند با خفقان در بروز بیان شان بتوانند آگاهی کسب نمایند. چنان دست و پای آنها بسته شده است که چیزی نمانده بود که دست به دامن کفر بر ایمانی که داشته اند مدال جاودانه ای که نشان متعالی بودنشان بوده را ازدست بدهند زار زار می گریستند و اما گذشت تا اینکه داشتم فارغ التحصیل از دانشگاه می شدم و تزی که خواستم برای پایان نامه ارائه بدهم در باره انسان بودن و انسان ماندن بود در همین اوضاع و احوال تحقیقاتم را در ارتباط با همان گروه که مشتاق به ماندن در واژه انسان متعالی بودن، بودند تحقیقات را شروع نمودم و تا اینکه گروه ها را پیدا کردم ولی آنها را در ماسک های دیگری دیدم که صد در صد در آنها تغییرات بوجود آمده بود و سپس چنین نتیجه گرفتم؛ انسان سست و بدون مشکلات، درحال ایستادن با ازدواج کردن، به رکوع رفتن، اولین فرزند و ی متولد شدن، به سجود و ادامه آن واویلا ،همه چیز را از یاد بردن و پس دادن مدال واژه متعالی بودن را و خود از شدن به عدم و هیچ شدن .
برای پیشرفت ورسیدن به توسعه پایدار ،برای رسیدن به کشورها و ملت هایی که در صف پیروزشدگانند ، برای رسیدن به دولت هایی که بطور عمقی و باطنی فرزندانشان را دوست دارند واز آنها سوء استفاده نمی کنند وآنها را توانمند در آنچه که در طبیعت فرار گرفته است می دانند ، همچنان که خداوند در سوره مبارکه "مدثر" به حضرت رسول می فرمایند ای "ای که خود را در لباس پیچیده ای " !برخیز ،!"قم فانذر " بنده های مرا بیدارشان کن ، بر روی این فرش زمردین بر دشت وصحرا و کوهستان وکوهها ودر دل خاک این کره خاکی نعمت های فراوان نهاده ام تا بنده هایم بتوانند از آن استفاده مثبت را داشته باشند.
بیدارشدن , آگاهی دادن , تعلیم وتعلم , شجاعت م قهرمان بودن در برابر روح وجسم , عدالت اندیشی در جامعه ای که بر گرداگرد شان شخصیتهای باطلی هستند بسیار زورگو و جاهل نافهم که با انجام گناه , با نیرنگ وفریب ،عقل شان را به دست شیطان سپرده اند و بر همین اوضاع واحوال که چیزی جزء "هیچ "ی و بد جنسی عاید شان نشد می بایست همه این خوبیها و گرو ها در دستان گرم وبا محبت رسول خدا بسوی حق هدایت وبه درجه "متعالی " نا ئل شدن وسپس این شخصیت که با نشانه ها وآیات خدا به همه علم ها وارد شدند تا این که کروکی صفتهای خود که از جانب پروردگار سرچشمه گرفته شده است را به انسانها داده شد وسپس پرواز نمود، انسانها از کروکی حضرت رسول صفتهای مثبت را برداشت نمودند وشدند سلمان فارسی ، ابوذرغفاری ، میثم تمار ، بلال حبشی ، عمارویاسر و.... ،اینان از بزرگان ونخستین انسانها بودند که در زیر چتر رسول خدا وامام علی "ع" که معلم انسانها بشمار می رفتند وبرای پیشرفت بندگان خدا گام برداشتند وآنها نعمتهای بیشمار پنهان در دل زمین خاکی سخت کوشیدند ونگذاشتد که حتی به اندازه ای در معرفی و آموزش دستورات و وقوانین ومقررات وضع شده در کتاب آسمانی کوتاهی ننمودند وهمچنان در توسعه زندگی انسانها به لحاظ روانی ، جسمی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، وسیاسی بسوی پیشرفت وشکوفائی جامعه تلاش نمودند واین همان آیه وفرمایش خدا برای گام برداشتن بسوی پیشرفت بود ای که خود را در لباس پیچیده ای برخیز وبندگان مرا بیدار کن. انتخاب تو به قوه رسالت خود را در لباس پیچیده شدن نیست ودر گوشه محراب نشستن و دائم مرا به عبادت وبه این معنی که رهائی بنده هایی که محتاج راهنمائی و آموزش هستند بندگان را دریاب ودرک نمودن و عشق ورزیدن در خلوت تنهایی ، به او نگریستن و درد وی را به جان خریدن "درد انسان ، درد انسان متعا لی تنهائی وعشق است "